آدرينا شريفآدرينا شريف، تا این لحظه: 14 سال و 15 روز سن داره

آدرينا يعني عشق مامان و بابا

عشق مامان

نفس جان دیشب دو تا کلمه جدید شب و ماه   مامان قربون اون حرف زدنت بشه الهي كه اينقدر زيبا تلفظ مي كني   همه وجودم براي توست ...
22 مرداد 1390

دیشب چه شب سختی بود

ظهر خوب نخوابیدی و فقط شیطونی می کردی یک ساعت بیشتر استراحت نکردی و این باعث شد که تا شب خیلی روی فرم نباشی .   استخرت را آب کردیم و چند روز که می ری پایین آب بازی و این را خیلی خلی دوست داری .   مامان جون آش رشته پخته بود تو هم خوردی و دیگه شام نخوردی ساعت ١٠:٣٠ هم تخت خوابیدی که متاسفانه سقف دستشویی مامان بزرگ چکه می کرد و آنها هم آمدند دم درب اما چون بابا حمید پایین بود و داشت با عمو امیر لب تاپ را درست میکرد و تو هم روی دست من خوابیده بودی من نتوانستم در را باز کنم و آنها هم فقط زنگ و در و بعد هم تلفن همین باعث شد تو بدخواب بشی بعد هم که بالاخره متوجه شدند بابا حمید پایینه ، و آمدند بالا رفتند داخل دستشو...
18 مرداد 1390

Sale In Sanaee Street

دیشب من و آدرینا و بابا حمید رفتیم برایی آدرینا صندلی ماشین بخریم که متاسفانه نی نی سالن تعطیل بود رفتیم سنایی براش یک جفت کفش بخرم که کفش خوشکل سایز آدرینا پیدا نکردم اما خیابان سنایی حراج بود عالی عالی عالی   کلی برای آدی خرید کردم تمام اون بلوز تک هایی که براش هرکدام را ٢٠ هزار پول می داد دیشب ٩ هزار تومان ..............   عالی بود از این به بعد همیشه موقع حراج می رم خرید ،‌خیلی به نفع جیبمان است .     ...
16 مرداد 1390
1